ایلیاایلیا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

ایلیا نفس

یه خبر خوش

                                   سسسسسسسسسسسسسسسسسسلام عشق مامان.الان چند روزه مامانی خیلیییییییییییییییی خوشحاله.این مدت که غایب بودیم رفتیم اصفهان پیش دایی آرمان.الان میدونی خبر خوشم چی هستش؟؟؟؟ داداش عزیزم زن گرفته.و ما هم همگی رفتیم اصفهان و مراسم نامزدیش رو اونجا گرفتیم .زن دایی اسمش مریم هستش و خودش هم مثل اسمش قشنگه.وایییییییییییی از وروجکیهای تو هر چی بگم کم گفتم اینقدر اونجا  رقصیدی و دست زدی که همه فکر میکردن ٣ یا ٤ ساله هستی .الان داشتم با زن داداشم...
24 بهمن 1391

آنفولانزا...

سلام پسرم. چند روزه مامانی خیلی حالش بده الان به زور سر پا هستم فدات بشم.یه ماه میشه این ویروس لعنتی آنفولانزا اپیدمی شده توی شهرمون هیچکس هم به فکرش نیست که مردم رو آگاه کنن و مردم فکر میکنن سرماخوردگی عادی هستش.مامانی هم الان یه هفتس به این مریضی مبتلا شده سرفه ,سردرد,عطسه,سینه درد,شکم درد,..... ویه عالمه علایم دیگه که یه انسان ورزشکار رو هم مبتلا بشه از پا میندازدش.من الان فقط به فکر تو هستم نمیدونم چکار کنم مبتلا نشی دو روزه چند ساعتی میفرستمت خونه ی مامانم ولی تو خیلی بیتابم میشی و برمیگردی.واقعا توی عمرم اینجوری مریض نشدم همش خونه رو ضد عفونی میکنم که تو مریض نشی فدات بشم.الان هم از مامانای مهربون میخوام این مدت مواظب خودتون و نی نی ه...
8 بهمن 1391

پسر به این شیطونی....

                        سلام شکلات مامان و بابا.سلام پسر قشنگم امشب اومدم برات بنویسم که چقدر هر روز شیطونتر و بانمک تر میشی.البته در کنار این همه شیطونی بزنم به تخته هزار ماشالله هوش خوبی داری و هر چی بازی فکری و هوش واست میگیریم زودی یاد میگیری و انجامشون میدی.الان از بس شیطونیت اومد که فرستادیمت خونه ی بابا عباس که اونجا خودت رو تخلیه کنی . از یه طرف بابایی هم امتحانهای ترم رو شروع کرده و پشت سر هم امتحان داره ولی تو شیطون پسرم از سر و کول بابا بالا میری و دنبال هم بازی هستی.فدات بشم که اینقدر فعال و اکتیو هستی که شبها هم ت...
17 دی 1391

یلدا مبارک...........

سلام پسر قشنگم آخرش بعد از یه مدت طولانی از غیبتمون در وب امشب وقت کردم بیام وبت و آپ بشم.خبر خاصی توی این مدت نبود فقط من کارهای روزمره ام زیاد شده و همش با توی وروجک سرو کله میزنم از صبح تا شب ساعت یک یا دو نصف شب.الان که دارم واست پست میزارم شما خوابیدی.از بس امشب بازی کردی و شیطونی.امشب شب یلدا بود ما ایرانی ها این شب رو دور هم جمع میشیم تا بوق شب میخوریم و حرف میزنیم.امشب خودمون خونه ی بابا عباس دعوت بودیم و خاله الی هم اومده بود کلی خندیدیم و خوش گذشت.سال قبل که اولین یلدای تو بود به خاطر بابایی جشنی نداشتیم که دور هم جمع بشیم به استثنای خونواده ی بابا رضا که اون شب رو مهمونی داده بودن و تا تونسته بودن بهشون خوش گذشته بود.وقتی یاد سال...
1 دی 1391

نفسم 18 ماهه شد....

                                   سلاممممممممممممممممممم.ناز نازی مامان تولدت مبارک.دیروز یعنی جمعه شما ١٨ ماهه شدی نفس جون.امروز بردمت درمانگاه کنار خونمون تا قد و وزن ماهیانه ات رو چکاب کنن و نیز واکسن ١٨ ماهگیت رو بزنی.امروز رو شانس بودی با  اینکه ساعت ١١ و نیم بیدار شدی و احساست بهت گفته بود که امروز میخوان به قول خودت جیززت کنن وقتی رفتم دیدم زدن رو دیوار که ١٨ ماهگی رو روزای دوشنبه قد و وزن میکنن.منم خوشحال از اینکه آمپول نداشتی رفتیم خونه.بازم میگم جوجه خان لحظه لحظ...
27 آبان 1391

ایلیا در نمایشگاه هفته ی دفاع مقدس

سلام عشق زندگی مامان و بابا.هر روز که بزرگتر میشی من کمتر وقتی برای خودم پیدا میکنم که کمی به فکر خودم باشم.الان ١٦ ماهه شدی عزیز دلم مبارکهههههههههههههههههههههههههههه خیلی زیاد.بازم مثل همیشه میگم عیبی نداره فدای تو عزیز مامان که هر روز بیشتر ناز میشی و منو میخندونی.دو روز پیش با بابایی و دایی آرمان رفتی نمایشگاه که به خاطر هفته ی دفاع مقدس توی شهرمون برگذار کردند . البته دومین باری بود که میرفتی و از اونجا خوشت اومده بود و هی میخواستی از زیر سیم خاردارها رد بشی و بری اون ور تا به اهدافت که خرابکاری بود برسی ولی بابایی و دایی همش دنبالت بودنت که بلایی سر خودت نیاری و چیزی رو خراب نکنی از بس که شیطونی و یه جا بند نمیشی.فدات بشم عکسات ر...
2 مهر 1391

عکس ایلیا جونم

                          سلام گل پسرم.امروز ظهر خواستم پست جدید واست بزارم که بابایی بازم مثل همیشه پاکش کرد و کلی حرص خوردم.الان دوباره اومدم چون هم شما خوابی و هم بابایی نیست و داره درس میخونه چون فردا امتحان داره ایشالله که قبول میشه.این روزا من و بابایی مشغول جمع کردن خونه هستیم و میخوایم اسباب کشی کنیم به یه خونه ی جدید تر اما خونه هنوز حاضر نیست و من موندم چیکار کنیم.اونایی که خونه ی خودمون رو خریدن دیگه خیلی صبر کردن باهامون و الان خونشون رو میخوان خیلی بهمون این مدت فشار اومدش.هفته ی پیش رفتیم زیارت حضرت ویس و ازش...
18 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ایلیا نفس می باشد