یلدا مبارک...........
سلام پسر قشنگم آخرش بعد از یه مدت طولانی از غیبتمون در وب امشب وقت کردم بیام وبت و آپ بشم.خبر خاصی توی این مدت نبود فقط من کارهای روزمره ام زیاد شده و همش با توی وروجک سرو کله میزنم از صبح تا شب ساعت یک یا دو نصف شب.الان که دارم واست پست میزارم شما خوابیدی.از بس امشب بازی کردی و شیطونی.امشب شب یلدا بود ما ایرانی ها این شب رو دور هم جمع میشیم تا بوق شب میخوریم و حرف میزنیم.امشب خودمون خونه ی بابا عباس دعوت بودیم و خاله الی هم اومده بود کلی خندیدیم و خوش گذشت.سال قبل که اولین یلدای تو بود به خاطر بابایی جشنی نداشتیم که دور هم جمع بشیم به استثنای خونواده ی بابا رضا که اون شب رو مهمونی داده بودن و تا تونسته بودن بهشون خوش گذشته بود.وقتی یاد سال قبل میفتم که خودمون سه تایی شب یلدا رو ساکت و غم زده گذروندیم دلم آتیش میگیره که اون موقع بابا رضا دیسک کمر گرفته بود و ما شادی و خنده نداشتیم و به فکر بابایی بودیم که کی حالش خوب میشه واقعا دوران سختی بود واسمون خدا کنه هیچ خونه ای مریض و گرفتار نداشته باشه.آمین ...راستی بابایی هم یه کیک واست گرفت که روی اون رو به آدم برفی گذاشته بودن به مناسبت ٢٠ ماهه شدنت.سه روز پیش ٢٠ ماهه شدی قند عسلم مبارکهههههههههههههههههههه.یه دلیل دیگه واسه خوشحالیمون تو بودی فدات بشم. چند اسم جدید هم یاد گرفتی که اینها هستن .( بیتا و مینا و نینا که نمیدونیم چه کسی هستن هنوز مجهول الهویه هستن و به دایی آرمان میگی (آمان) که همش واست قش و ضعف میره برگرده بخوردتت با این شیرین زبونیت و به بابا عباس هم میگی (عبو ) و به خاله الهه هم میگی ( آله الی )بوسسسسسسسسسسسسس.الان هم داره بارون میاد و ما فصل پاییز رو پشت سر گذاشتیم و اومدیم توی زمستون.ایشالله عمرت مثل یلدا درازززززززززززز نفسم
کلی عکس از این مدت داری که نصفش رو واست میزارم خوشگلم
ایلیا خوشتیپ میشود........
دلم نیومد از شاهکارهای خودم عکسی نذارم این کیک خامه ای هستش که واسه پسر قشنگم درست کردم
اینم خونه ی جدیدمون و ایلیا در حال سوال کردن از مامانش
چند روز پیش هم رفتیم نمایشگاه تابلو فرش این عکس رو اونجا با خاله و عمو تیمور گرفتی
اینم یه شاهکار دیگه...........چقدر به خودم مغرورم هه هه هه هه