نه ماهگی ایلیا جان
ایلیا جان پسر کاکل زری مامان و بابا از امشب رفتی تو ماه نهم زندگیت قند عسلم.مبارک باشه وجودم.با اینکه ماه گذشته ات واست زیاد خوب نبودش بخاطر مریضی بابایی ولی امیدوارم که ماهها و سالهای زیبا تر و قشنگتری پر از شادی در انتظارت باشه.
خدا رو شکر بابایی هم خوب شده و ایشالله بالاخره بعد از یه ماه استراحت توی خونه چند روز دیگه برمیگرده سر کارش.من و ایلیا واسش دعا میکنیم که همیشه تنش سالم باشه و دیگه هیچوقت هیچوقت مریض نشه.
راستی عسلم تو دیگه میتونی بدون کمک کسی خودت بشینی بازم مبارکه.
مدتیه که منتظر اولین دندونای تو هستیم خیلی درد و اذیتش عاصیت کرده ایشالله به آسونی دندونات در بیان.خیلی مشتاقم که تو رو با دو تا دندون کوچولو ببینم میدونم که خیلی خیلی لبخندات قشنگتر میشن.الهی من فدات بشم نی نی خوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووشگلم.