ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

ایلیا نفس

بازم زمستون و آنفولانزا

1392/11/4 17:17
509 بازدید
اشتراک گذاری

شیرین پسر مامان و بابا سلام.الان که دارم این پست رو واست میزارم نزدیکای غروبه و شما از ظهر تا الان خوابیدید. هم بخاطر بیماریت بود و هم داروهایی که میخوری خواب آورن.الهی فدات بشم ٣ روزه مریض شدی و بازم این ویروس وحشتناک آنفولانزا که از اسمش هم متنفرم اومده سراغت .تقریبا ٧٢ ساعت تب بدی داشتی خدا رو شکر امروز تب نداشتی و داری کمبود خواب این ٣ روز رو جبران میکنی.البته بگم این دفعه مریض شدی تنها نیستی و مامانی هم مریض شده ولی اینقدر که به فکر تو هستم که داروهات رو بخوری و شب بیداری کشیدم بالای سرت تا تبت بالا نره خودم رو فراموش کردم یه وضیعتی داریم که نگو و نپرس.الهی مامان همیشه مریض باشه و پسر خوشگلم مریض نشه.دیشب تولد آراس پسر عمه ات بود ولی تو رو نبردیم بازم مثل همیشه غایب اونجا به غیر از پسر عموهای دیگه ات تو هم بودی.من و بابایی خیلی دلمون گرفت که همه ی بچه های خونواده بودن و بازی میکردن ولی تو بخاطر حساسیتت و بیماری همیشه از اونا دور هستی و تنهایی بزرگ میشی.مامان به فدات دیشب عمو حسین ساعت ١٢ و خورده ای بود اومد دیدنت دلش طاقت نیاورده بود وقتی شنید مریض شدی.الان که داشتم فکر میکردم یاد موقعی افتادم که رفتیم سونوگرافی واسه تعیین جنسیتت اون موقع که فهمیدم پسری ناخودآگاه یه اشک کوچولو از چشمام سر خوردن اومدن پایین و اون موقع اشک شوقم بخاطر وجود تو بود نمیخوام بگم دختر یا پسر بودن زیاد واسم مهم نبود ولی دلم فقط تو رو میخواست خدا جون هم منو از داشتن تو دریغ نکرد.منم همون لحظه دستمو بردم آسمون و شکرش رو به جا آوردم.وجودت الان واسه همه عزیزه حتی از طرف بابایی هم که دو سال ندیده بودنت از این بابت خوشحالم که توی قلب اونا واسه تو هم جایی هست و محبتت به دلشون نشسته.قربون پسر ناز و شیرین زبونمون برم بوسسسسسسسس بوسسسسسس واسه دلبندم و شکررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر واسه ی بودنت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ایلیا نفس می باشد