یه وقتایی ......

سلام پسر خوشمل مامان و بابایی.سلام کوچمولو.فدات بشه مامانی نمیدونی چقدر هر روز دوست دارم بخولمت.هی شیرین و شیرینتر میشی گل پسرم قند عسلم.یه هفتس بارون و برف خوبی میاد ولی دو روزه هوا طوفانی شده و ما هم از خونه بیرون نرفتیم.اینقدر توی خونه ایم عادت کردیم.اگه این حساسیت لعنتی بزاره زندگیمون رو میکنیم.هیچ جا واست امنیت نداره.عیب نداره مامانی امیدوارم هر چی بزرگتر بشی از دست این حساسیتها راحت بشی و برطرف بشه.آخه وقتی که این تاولها میزنن بیرون از شیطونی میوفتی و همش غر میزنی به خاطر خارش بدی که تاولها دارن. ماشالله اینقدر شیطون و اکتیو هستی اگه یه روز صدات در نیاد همه دپرس میشیم.یه وقتایی حس میکنم تو بزرگ بشی و اینجوری دیگه ناز نباشی من چکار کنم؟وقتی حرف میزنی و غلط و غلوط اداشون میکنی یا یه چیزی میگی که از سن تو بیشتره خیلی واسمون کیف داره.این لحظاتت واسمون بهترین و شاید مهمترین رویدادهای زندگیمونه.ولی یه وقتایی هست از دست خرابکاریات کلی حرصی میشم و بعد چند دقیقه دوباره خودم لعنت و نفرین میکنم و میگم این بچه که تفریحی نداره و جایی نمیره که انرژیش رو تخلیه بکنه پس چرا من دارم باهاش دعوا میکنم.فدات بشم بعد از دعوامون میای بهم میگی با اون زبون بچگونه ات مامانی دیگه با هم دعوا نکنیم بیا با هم دوست بشیم.وقتی میبینم اینقدر روح بزرگی داری از خدا ممنون میشم تو رو بهم داده.وقتی تو با این سن کم اینطوری دل من رو میبیری و عاقلانه حرف میزنی من چی میتونم بگم.خدا رو شکر منم دیگه به کارات حساس نیستم.عشق کارتون و بازیهای انگری برد هستی .آخه بچه تو رو چه به این کارا.؟؟؟این زندگی من و بابات همش مال تو هستش.من تمام زندگیم رو فدات میکنم فقط و فقط بخاطر وجودت عزیز دلم.نفس مامان و بابا همه ی وجودم.فقط از خدا یه آرزو دارم اونم سلامتی و عمر دراز واسه تو و بابایی هستش.دوربینمون مدتی خراب بود تازه درستش کردیم عکس جدید ازت نداشتم واست بزارم.قربون یکی یه دونه ام.

عاشق این نوع سرسره ها هستی