ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

ایلیا نفس

پاییز هزار رنگ.......

1392/8/4 15:47
594 بازدید
اشتراک گذاری

       

 حکومت خدا رو وقتی در روی زمین باور میکنیم که پاییز هزار رنگش که نشان از قدرت اوست زیباییش را به رخ میکشد.دلم چه تنگ میشود وقتی میایی...........وقتی که مهمان دلمی تا آخرین زردی زیبایت

در میان برگ های زرد
تاب مي خورم
تاب مي خورم
مي روم به سوي مهر
مي روم به سوي ماه
در كجا به دست كيست
بند گاهواره ام ؟
برگهاي زرد
برگهاي زرد
روي راهي از ازل كشيده تا ابد
مثل چشم هاي منتظر نگاه ميكنند
در نگاهشان چگونه بنگرم
چگونه ننگرم ؟
از ميانشان چگونه بگذرم
چگونه نگذرم ؟
بسته راه چاره ام
از درون آينه
چهرهاي شكسته خسته
بانگ مي زند كه
وقت
رفتن است

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی است
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تار پودش باد
گو بروید یا نروید هر چه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نو میدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی
که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سر به گردون سای
اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی است اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصل ها، پاییز


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
11 آبان 92 2:40
عزیزم یه نگاهی به لینکات انداختم این طوری شدمهر کی اسمش ایلیاست و لینک کردی خیلی کارت قشنگه خوشم امد موفق باشی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ایلیا نفس می باشد