نمایشگاه نقاشی خاله الی
سلام به پسر خوشگل و شیطونم.از بس صبح تا شب دنبالت میدوم شب که میشه خواب رو بعد از خوابوندن تو به همه چیز بیشتر ترجیح میدم و دیگه مثل قبلا وقت زیادی شبها ندارم بیام و به وبت سر بزنم خیلی دیگه هنر کنم فقط کارها و اتفاقات مهم رو مینویسم.حالا جنابعالی از وقتی که شروع به راه رفتن کردی اصلا واسه ی یه دقیقه هم یه جا بند نمیشی و همش باید دنبالت باشم.حالا بگذریم از این همه گله مندی مامانی.چند روز قبل خاله الی جون هنرمندمون به مدت یه هفته نمایشگاه نقاشی های خودش رو دایر کرده بود.من و تو و بابایی هم رفتیم و از کارای زیباش دیدن کردیم ولی جای باحالش این جا بود که تو تمام مدت دور سالن رو راه میرفتی و همه ی ما به خاطر اینکه تو چهارپایه ها رو خودت نندازی با دختر عمه و پسر عمه ام که واسه ی نمایشگاه اومده بودن پنچ نفری به دنبالت بودیم.از همین جا واسه خاله آرزوی موفقیت در عرصه ی هنر رو دارم و به خواهر هنرمندم افتخار میکنم.به خاله گفتم باید حتما حتما نقاشی رو خودت به ایلیا آموزش بدی و بزودی کلاسهای تابستونیش واسه بچه ها هم دایر میشه.موفقققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققققق باشی خاله ی گلم
حالا هم وقت نوشتن چند تا شیرین کاریهای جدید تو هستش که تا یادم نرفته بگم واست مامان جونیییییییییییییییی.این کلمات رو جدیدا یاد گرفتی و تکرار میکنی:
این رو بیشتر میگی: نه
آهو , ماه , آب ,دایی , و خیلی هم بامزه بابا و مامان رو از قبلا خوبتر ادا میکنی.
هر کاری هم ما انجام بدیم فوری پشت سرمون تقلید میکنی ورووجک.خیلییییییییییییی دوست دارم چند تا عکسای خوشگلت رو میزارم پسر قند عسلم.بوسسسسسسسسسسسسسسس
ایلیا با پسر عمه ام سعید در نمایشگاه