سومین دندون ایلیا
نفس جونم سلام.الان که دارم این پست جدید رو واست میزارم با چشم گریون خوابیدی.امروز سومین دندونت در اومده بود نازنینم.اما آخرش این وروجک بازیت کار دستت داد و هنگامی که داشتی بازم مثل همیشه توی بغل بابایی توی اتاق به سر و کله ی کامپیوتر بابایی میزدی و بالای میز ورجه وورجه کردی که با دهن خوردی رو میز و از دندون جدیدت خون اومد و کلی گریه کردی .اشکهات تمام صورتت رو خیس کرده بود و من و بابا رضا داشتیم از غصه دق میکردیم که تو اینجوری داری اشک میریزی.بالاخره توی بغل خودم خوابت برد و خوابیدی.الهی مامان فدات بشه خدا کنه که دندونت چیزیش نشده باشه.مامانی خودت خیلی شیطونی اصلا آروم یه جا نمیمونی و ما همش استرس این رو داریم که بلایی سر خودت نیاری ولی مثل اینکه فایده نداره و تو کار خودت رو میکنی.عیبی نداره پسر شیطونم بزرگ بشی یادت میره.الان میخوام چند تا از عکسای شیطونیات رو واست بزارم.
اینجا با بابایی امروز رفتیم کافه و شیر موز و آب هویج بستنی خوردیم
اینم از دختر دایی ناز من آیدا جان که چند شب پیش رفتیم خونشون
برو ادامه مطلب جوجه خان..
بفرما اینم یه عکس از مراسم بالا رفتن از میز که آخر و عاقبتش اووف میشی
اینجا هم خونه ی مامانی رو داری جارو میزنی آفرین دختر خوبم