ولنتاین و سرما خوردگی ایلیا
عشق مامان چند روزه سرما خوردی ولی اینقدر آرومی که به روی خودت نمیاری فقط کمی بی قراری.دیروز همراه بابا جون بردیمت پیش دکتر کریمی و گفت سرما خوردی و گوش های نازت دچار التهاب شده مخصوصا گوش راستت.بی قراریهات هم مال درد گوش بود مامانی.هم من و هم بابا دلمون گرفت و با این که شب خونه ی بابا عباس بودیم اونها هم مهمون داشتن ولی دلمون گرفته بود.هممون طاقت نداریم بی تابی تو رو ببینیم.داروهات هم که مثل همیشه تلخ و تو نخوردیش و حالت بهم خورد.فدات بشم با اینکه دیشب ولنتاین بود یه روز خاص واسه ی بابا و مامان بود. ولی ما به خاطر تو جشن نگرفتیم و فقط بهم کادو دادیم.بابا واسه ی مامانی یه خرس قرمز ناز گرفته بود که تو با دیدن اون با اینکه حالت خوب نبود کلی واسش ذوق کردی.منم واسه بابایی امسال یه چیز متفاوت گرفتم.یه پیشی ملوس که بابا رو غافلگیر کردم.هر دو کادوی ما رو تو صاحب شدی و باهاش بازی میکنی فندق مامان.زود خوب شو گل پسر خوشگل من منتظر شیطونیا و جیغ و داد تو هستم.اینقدر میبوسمت که زود زود خوب بشی.بوشششششششششش