ایلیاایلیا، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

ایلیا نفس

هفته ای پر از شادی ایلیا

1390/11/24 0:33
301 بازدید
اشتراک گذاری

                

سلام پسر خوشگل مامان و بابا.چند روزه به وبلاگت سر نزدم.هم یه مهمون عزیز واسمون اومده و هم رفتیم خونه ی خاله الی دو روز تعطیل رو اونجا گذروندیم.اول از مهمون عزیزمون بگم که خیلی هم تو دوسش داری و هم یه عالمه اون دوست داره.دایی آرمان چند روزی رو اومده پیشمون بمونه.این چند روز رو اینقدر شیطونی کردی که دیگه آروم و قرار نداری ٥شنبه با دایی رفتیم ُجنگ شادی که توی شهرمون برگزار شد رو دیدیم تو اینقدر خوشت اومد از اون محیط شلوغ و آهنگ و بچه کوچولوهایی که با مامان و باباهاشون اومده بودن که باور نمیکردم اینقدر محیطهای شلوغ رو دوست داشته باشی اینقدر خندیدی و وروجک بازی درآورده بودی که حواس همه رو به خودت جلب کرده بودی ما هم به جای دیدن برنامه ی طنز اونجا به تو میخندیدیم که چقدر حرکات بامزه ای رو از خودت نشون میدادی.به هر حال همون روز هم چون شب قبلش برف اومده بود با بابایی بردیمت خارج از شهر و از تو چند تا عکس برفی گرفتیم.جمعه هم شب دوباره با خاله اینا رفتیم به یه نمایشگاه تابلو فرش و جنابعالی دوباره شیطونیات رو آغاز کرده بودی و باز هم با خنده هات و شور و شوقی که داشتی نظر همه رو به خودت جلب میکردی

             

ادامه ی مطلب یادت نره ناناز...

خیلی خیلی به همه ی ما خوش گذشت .همه ی فیلم و عکسهای این چند روز رو برات نگه میداریم تا وقتی که خودت بزرگ شدی اونا رو ببینی و به کارای خودت از ته دل بخندی.چون امشب دیر خوابیدی وقت نکردم عکسهات رو برات بزارم ولی حتما فردا واست میزارمشون.پسرک خوشگلم حالا دیگه وقتی تو با ما هستی همه چیز رنگ و بو جدیدی داره و گشت و گذار ما با وجود تو بیشتر از قبل پر از شادی و خنده شده به خاطر این همه چیزهای خوبی که با تولدت به ما دادی هم از خدای تو و هم از تو کوچولوی نازمون ممنونیم.

راستی دلبندم داشت یادم میرفت تو جدیدا بای بای کردن رو یاد گرفتی و همش با اون دستای نازت تا یکی رو میبینی واسش دست تکون میدی.امروز هم تونستی واسه ی اولین بار خودت با کمک دستات بلند بشی و بشینی الهی قربونت برم عروسک ناز مامان .بوسسسسسسسسسسسسس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ایلیا نفس می باشد